حقیقت


خورشید بتابد یا نتابد،

ماه باشد یا نباشد،

شب و روز من یکی شده ،

فرقی ندارد برایم ،

همه چیز برایم رویا شده ،

عشق تو برایم آرزو شده ،

به رویا وآرزو کاری ندارم ،

حقیقت این است که

دوستت دارم!


اخر قصه

  آخر قصه را بردار و با خودت ببر ... 



همان یکی‌ بود و یکی‌ نبود !



       همان گنبد کبود را برای من بگذار ....



   در فکر شروعی دوباره ام !



       من بودم و هنوز کس دیگری نبود !


خدا

سلام خدا

نمیدونم از کجا شروع کنم

ولی تنها از تو یه چیز میخوام اونم خوشبختیه

چیز زیادی نمیخوام که ولی نمیدونم چرا هنوز اونو

بهم ندادی شاید هنوز موقعش نباشه ولی من دیگه از

این همه تنهایی و ناراحتی خسته شدم ازت میخوام که

خوشبختی واقعی روبهم بدی و هیج وقتم ازم نگیریش

و یه خواسته دیگه هم ازت دارم که این خوشبختی وخوشحالی

رو به همه بدی تا دیگه هیچکی تو این دنیا تنها و غمگین نباشه ازت

میخوام که به خواستم گوش کنی و تو زمان مناسب خوشبختی واقعی رو به ما بدی