حالا دیگر نه ماه را میشناسم نه سال را؛
نه روز را نه ساعتهای تکراری کوبیده بردیوار؛
که هرلحظه با تو آغاز میشوم؛
هر روز با تو بیدار میشوم؛
هر ساعت با تو به رویای خواب میروم؛
دیگر چه خیالی به گذشت زمان و به رفتن عمر...
وقتی که همه عمر و زمان من تو هستی؛
باتو تا ابد زنده ام!