با تو زنده ام


حالا دیگر نه ماه را میشناسم نه سال را؛

نه روز را نه ساعتهای تکراری کوبیده بردیوار؛

که هرلحظه با تو آغاز میشوم؛

هر روز با تو بیدار میشوم؛

هر ساعت با تو به رویای خواب میروم؛

دیگر چه خیالی به گذشت زمان و به رفتن عمر...

وقتی که همه عمر و زمان من تو هستی؛

باتو تا ابد زنده ام!

رسم زندگی

رسم زندگی این است
یک روز کسی را دوست می داری

 و روز بعد تنهایی

به همین سادگی

او رفته است

و همه چیز تمام شده است

مثل یک مهمانی که به آخر می رسد

و تو به حال خود رها می شوی

چرا غمگینی؟

این رسم زندگی است...



مرد

مــرد گریه نمیکنــد...


مــرد نمیشکند...


فقط سیگاری روشن میکند


آرام ُ بی صدا، لابه لای ِ دود و شعر میمیرد!!!


سکوت

این روزهــــا زیادی ساکتــــ شده ام


حرفــــ هایم نمی دانم چــــرا به جای گلــــو ،


از چشــــم هایم بیرونــــ می آیند . . .



حقیقت


خورشید بتابد یا نتابد،

ماه باشد یا نباشد،

شب و روز من یکی شده ،

فرقی ندارد برایم ،

همه چیز برایم رویا شده ،

عشق تو برایم آرزو شده ،

به رویا وآرزو کاری ندارم ،

حقیقت این است که

دوستت دارم!


اخر قصه

  آخر قصه را بردار و با خودت ببر ... 



همان یکی‌ بود و یکی‌ نبود !



       همان گنبد کبود را برای من بگذار ....



   در فکر شروعی دوباره ام !



       من بودم و هنوز کس دیگری نبود !